امپریالیسم فرانسه را بیشتر و بهتر بشناسیم
بخش شانزدهم
هندوچین
جنایات ارتش فرانسه در مستعمرات، مجموعه اسنادی است که توسط Pierre Vidal-Naquet گردآوری شده است . این اثر بطور جامع در باره جنایات فرانسه در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ درباره الجزایر نگاشته شده است. نویسنده مقدمه کتاب و بخش نخست آنرا به جنایات دولت فرانسه در هندوچین اختصاص داده است. از اینرو این بخش را بنام جنایات فرانسه در هندوچین نام گذاری کرده ایم.

جنایات ارتش فرانسه در مستعمرات

مقدمه
مجموعه مقالات با عنوان «جنایات ارتش فرانسه در مستعمرات» را با جنگ فراموش شده ـ جنگ فرانسه در هندوچین (۱۹۵۴ ـ ۱۹۴۶) ـ آغاز می کنیم. بخش مهمی از وقایع تونس (۱۹۵۱)، ماداگاسکار در سال ۱۹۴۷ یا فتح و تسخیر الجزایر در سال ۱۸۳۰ شناخته شده می باشند. اما برای اولین بار در تاریخ معاصر، در هندوچین بود که ارتش فرانسه، با انقلاب ضداستعماری به معنای واقعی روبه رو شد. انقلاب ضداستعماری با ایدئولوژی، رهبری، استراتژی، تشکیلات و هدفی مشخص. در هندوچین، تئوری جنگ انقلابی تکمیل گردید. و بالاخره در جنگ هندوچین بود که اعمال جنایتکارانه و استفاده از شکنجه به صورت آشکار و رسمی توسط ارتش فرانسه تئوریزه و نهادینه شد. رابطه بین هندوچین مستعمره و هندوچین درگیر در جنگ انقلابی علیه امپریالیسم جنایتکارآمریکا کاملا روشن می باشد. برخلاف جنگ الجزایر و ـ سالها بعد ـ انتشار خاطرات متعدد توسط نظامیان فرانسوی در خصوص جنایات استعماری ارتش فرانسه در این کشور، در مورد جنگ هندوچین نوشته های بسیاری در دست نیست.

وقایع جنگ جهانی دوم و جنایات مأموران گشتاپو هنوز در اذهان مردم زنده بودند. افزون بر این بسیاری از لژیونرهای اعزامی به هندوچین برای رویارویی با انقلابیون چپگرا و کمونیست، آلمانی الاصل بودند. هانری مارتن از فرماندهان بلندپایه نیروی دریایی فرانسه، که با شهامت و شجاعت بسیار از توسل به سرکوب و شکنجه زندانیان ویت کنگ خودداری، و به همین خاطر دستگیر و زندانی گردید، در دادگاه نظامی (۱۹۵۱ ـ ۱۹۵۰) به افشاء سیاست سرکوبگرانه امپریالیسم فرانسه پرداخت. وی در نامه ای به تاریخ ۱۸ مه ۱۹۴۶ به پدر و مادرش می نویسد: «ما منتظر رسیدن لژیونرها شدیم. کشتی حامل آنها در اولین ساعات بعد از ظهر لنگر انداخت. آنها در مجموع ۱۴۰ تن بودند. در بین شان آلمانی های بسیاری دیده می شد (۴۰ درصد). باید بگویم که با چنین عناصری ما می خواهیم هندوچین را تسخیر و قلب مردم را بدست بیآوریم. برای هر نظامی کشته شده فرانسوی، ۸ روستا به آتش کشیده و با خاک یکسان می شود. و بعد از این کار، ما انتظار داریم که مردم بومی با ما همراه شوند ... در این رابطه باید اضافه کنم که در اینجا ارتش فرانسه همان سیاست سرکوبگرانه ای را به پیش می برد که هیتلری ها در کشور ما اتخاذ کرده بودند». (به نقل از کتاب «پرونده هانری مارتن ـ ۱۹۵۳ ـ به قلم ژان پل سارتر).

مقاله ۱

شکنجه در هندوچین
به قلم Jacques Chégaray

سه مورد مشخص

یک درجه دار نظامی مرا برای بازدید از پاسگاه کوچک جدیدالتأسیس در منطقه چلون Cho Lon واقع در حومه شهر سایگون (هوشی مین فعلی) دعوت نمود.
معاون درجه دار که یک جوان خوشرو و سمپاتیک بود، نحوه عملکرد سیستم دفاعی پاسگاه را برای من تشریح و سپس وارد دفتر کار وی شدیم.
ـ یک سیگار؟
ـ با کمال میل.
چند لحظه بعد، در جستجوی زیرسیگاری، دستم به شیئی زمخت و سفید روی میز برخورد نمود. ابتدا چندان توجهی به آن نکردم. سپس در حین گفتگو، مجددا شیئی زمخت توجه مرا به خود جلب نمود، و بعد از کمی دقت متوجه شدم که شیئی مورد نظر، جمجمه انسان می باشد.
با نهایت تعجب و ناباوری به میزبانم خیره شده و اظهار داشتم:
ـ آیا من اشتباه می کنم؟
ـ چی، این جمحمه؟ نه خیر، کاملا واقعی است. جمجمه یک ویت کنگ کمونیست کثیف. می دانید، خود من سرش را بریدم. در موقع بریدن سرش، کثافت نعره می کشید... باید می بودید و می شنیدید. و امروز جمجمه وی زینت بخش میز کار من می باشد. کندن پوست سر وی کار آسانی نبود. ۴ ساعت تمام در آب جوش گذارده و سپس با چاقو پوست سرش را تراشیدم.


۱۵ روز بعد، در منطقه تونکین (ناحیه ای واقع در شمال ویتنام)، نظامی جوانی در نهایت احترام، مرا برای بازدید از پاسگاه نظامی تحت فرماندهی خود دعوت نمود. پاسگاهی واقع در منطقه جنگلی فول کونگ Phul-Cong. پست نظامی بسیار مرتب و منزه.
ـ شما خبرنگار هستید؟
ـ بلی
ـ از فرانسه می آئید؟
ـ بلی
ـ خوشبخت و خوشحالم. بیآئید از خانه من دیدن کنید. اینجا پست دیدبانی است. آنجا پست فرماندهی است.
ما وارد ساختمان فرماندهی می شویم. همه چیز آراسته و منظم. من آراستگی و نظم و ترتیب بسیار را به وی تبریک می گویم.
وی ادامه می دهد:
ـ اینجا دفتر کار من است. میز، ماشین تحریر، دستشویی. و آنجا، در آن گوشه، ماشین به حرف آوردن.
از آنجا که من متوجه منظور وی نشدم، لاجرم وی اضافه نمود:
ـ بلی، دستگاه شوک الکتریکی. دستگاه بسیار کارآمد در بازجویی زندانیان. اهرم اتصال، قطب مثبت و قطب منفی. سپس باید اهرم چرخانده شود و بدین ترتیب زندانی تمام دانسته های خود را بالا می آورد.
و سپس ادامه می دهد:
ـ آنجا دستگاه تلفن بی سیم. اینجا کلاسورها و نقشه های نظامی.
۸ روز بعد و گفتگو با نایب فرمانده تیپ زرهی دو تینگ Dau-Tièng

ـ گرفتن و بدست آوردن اطلاعات کار آسانی نیست. این هفته، ما یک زن جوانی را به دام انداختیم. جنده به هیچوجه حاضر به همکاری و دادن اطلاعات نبود. من لباس های وی را کنده و از سقف آویزانش کردم. ما سه روز تمام روی وی کار کردیم. پتیاره لب از لب نگشود. شما می فهیمد، سکوت محض. بلی. لب از لب نگشود. و جالب این که روز سوم، نمی دانم به چه نحو، بعد از شکنجه متوالی سه روزه با بدن آش و لاش و لخت مادرزاد، شبانه موفق شد گره بازوان آویزان خود را گشوده و در شرایط فیزیکی که وی قرار داشت ، توانست به جنگل فرار نماید. ما خیلی دنبال وی گشتیم. ولی متأسفانه مرغ از قفس پریده بود.

نمونه های از این دست بسیارند. در انتشار نمونه های مشابه من حداکثر تلاش و وسواس را بکار برده و از درج داستان هایی که در کافه ها، رستوران ها و محافل نقل می شوند، خودداری نمودم.

اما آن چیزی که در تمام موارد منتشره و غیرمنتشره توجه مرا به خود جلب نمود، مقوله استفاده از شکنجه می باشد. در تمام موارد نظامیان، مأمورین و مسئولان دولتی علنا به استفاده از شکنجه اقرار کرده و آن را مقوله ای پیش و پا افتاده و مرسوم ارزیابی نمودند. در سه مورد مذکور، من خود را به عنوان ژورنالیست فرانسوی اعزامی و استخدام در یکی از نشریات کثیرالانتشار در کشور ولتر معرفی کردم. بدین ترتیب آنها بخوبی آگاه بودند که یادداشت های من به چه دردی خواهند خورد (چاپ در مطبوعات فرانسه). و هر بار، مأموران مذکور با اعلام هویت خود، استفاده از شکنجه و سیاست سرکوبگرانه ما را امری عادی، لازم و طبیعی ارزیابی می کردند. به عبارت بهتر، امروز، بازدید «رسمی» از یک پادگان نظامی شامل: ماشین تحریر، تلفن بی سیم، دستگاه به حرف آوردن، دستشویی و ... می باشد.
به دیگر سخن، شکنجه رسمی و به طور روزانه مورد استفاده قرار می گیرد. و هر بار که من از توسل به شکنجه بر روی زندانیان کمی متعجب می شدم، طرف مقابل با حیرت و شگفتی به من نگاه می کرد و یقینا با خود می گفت: «یارو از کدام سیاره آمده»؟

و شما فکر می کنید که بعد از انتشار گزارشات من در مطبوعات فرانسه، آیا بازرس نظامی به خود زحمت داده و از پاسگاه منطقه چلون دیدن کرده و در جستجوی جمجمه مذکور تلاش خواهد نمود؟ یا به پاسگاه فول کونگ رفته و دنبال دستگاه شوک الکتریکی خواهد گشت؟ آیا به دیدار نایب فرمانده تیپ زرهی دو تینگ رفته و نظامی شکنجه گر را مورد بازجویی و بازخواست قرار خواهد داد؟ واقعیت این است که امروز سیاست سرکوب و استفاده از شکنجه در مستعمرات به امری نهادینه در ارتش، دستگاه امنیتی و پلیس تبدیل شده است.

در طول مأموریت مطبوعاتی خود در هندوچین، در یک ضیافت نظامی شرکت نمودم. در این شب نشینی، با یک کلنل بلندپایه ارتش آشنا و بعد از کمی صحبت و رد و بدل کردن موضوعات پیش و پا افتاده، وقتی تعجب خود در مورد استفاده رایج از شکنجه را با وی در میان گذاشتم، وی در نهایت خونسردی و با لحنی جدی در جواب به من اظهار داشت: «در جنگی از نوع جنگ فعلی، باید احساسات نجیب و لطیف را کنار گذاشت. جانوران ویت کنگ از ما نجیب تر، مهربان تر و حساس تر نیستند. آنها به نظامیان اسیر ما شکنجه های بسیار بسیار وحشتناکتر از شکنجه های ما تحمیل می نمایند.

در این خصوص من می توانم موارد بسیاری را برای شما ذکر نمایم. به عبارت بهتر، زدی ضربه ای، ضربه ای نوش کن. بهتر بود قبل از گفتگو با من به سراغ بازماندگان خانواده های فرانسوی ساکن هانوی می رفتید و از آنها در مورد وقایع دهشتناک روز ۱۹ دسامبر ۱۹۴۶ (آغاز شورش عمومی در وحشی خانه هندوچین) سئوال می کردید. آن وقت می دیدید که در مقابل وحشی گری های کمونیست های کثیف، بی وطن و بی پدرومادر، دستگاه شوک الکتریکی ما، دستگاه نوازش و ماساژی بیش نمی باشد. خلاصه کنم. در جنگ علیه نیروهای چریکی، مقوله اطلاعات از اهمیت بالایی برخوردار است. زندانی که زیر شکنجه به حرف آمده و از وجود تله انفجاری و یا مین کار گذاشته شده در مکانی سخن می گوید، عملا جان دهها تن را از مرگ نجات می دهد. باید به این واقعیت فکر کرد. وسوسه و ترس از انفجار مین کار گذاشته شده در مسیرهای ارتباطی، امری وحشتناک است. این ترس و وسوسه روز و شب شما را تباه می کند. به عقیده من، در جنگ فعلی، توسل به شکنجه برای به حرف آوردن و کشیدن اطلاعات، اقدامی موجه و مسئولانه می باشد. حفظ جان دهها جوان نظامی فرانسوی، در مقابل یک ساعت و یا چند روز شکنجه یک زندانی؟ شما خود قضاوت کنید.

افزون بر این، اغراق نکنیم. تمام پلیس های جهان شکنجه می کنند. ما مخترع شکنجه در جهان نیستیم. ضرب و شتم زندانی گذشته ای طولانی دارد. شما تازه از فرانسه آمده اید و جنگ فعلی هندوچین احساسات ظریف شما را جریحه دار ساخته است. پیش داوری های فعلی خود را برای مدتی کنار بگذارید. به نتایج بدست آمده از شکنجه فکر کنید. یکی دو سال در اینجا بمانید. بعد با هم صحبت می کنیم».
و این اظهارات کلنل بلندپایه نظامی ما بود.

در خصوص اظهارات کلنل حرف بسیار است. ابتدا سیاست «چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان» به هیچ وجه برازنده و شایسته خلق ها و ملت های «متمدن» نیست. فرض کنیم که دشمن مثل یک وحشی عمل می کند، آیا شایسته است که ارتش متشکل و منسجم نیز رفتاری مشابه داشته باشد؟
اهمیت اطلاعات؟ دست آورد کم دوام و موقتی از یک سوی و خشم و کینه انباشته در کفه دیگر ترازو. زن جوانی که مدت سه روز متوالی در پادگان دو تینگ تحت شکنجه قرار گرفته، وقتی موفق به فرار گردیده و به رفقای خود ملحق می شود، برای نیروهای ویت کنگ موضوع تبلیغاتی مهم و قدرتمندی است ... نیروهای ویت کنگ به حق وی را در مناطق تحت کنترل خود گردانده ... و بدن آش و لاش شده وی را به مردم نشان داده و خواهند گفت: این است سیاست بشردوستانه فرانسوی ها ... در مقابل ما چه چیزی بدست آورده ایم: در بهترین حالت محل کارگذاری یک مین دست ساز. اما از دید مترقی و انسانی، بازنده واقعی.

کلنل از «تمام پلیس های جهان شکنجه می کنند» حرف می زند. باید بگویم که در اینجا سخن از نیروهای پلیس و ضرب و شتم یک مجرم در یک کلانتری نیست. در هندوچین ما درگیر یک جنگ تمام عیار هستیم و در این جنگ مفاد کنوانسیون ژنو می باید مو به مو و بند بند اجراء و محترم شمرده شوند.
در پایان جنگ جهانی دوم، بشریت از شیوه های وحشیانه و غیرانسانی گشتاپو: دستگاه های شوک الکتریکی، سوزاندن آرام آرام بدن زندانی و ... آگاه گردید. وقتی در بازداشتگاه بوخن والد، سر مومیایی شده زندانی پیدا شد، فریاد اعتراض و خشم مردم جهان حد و مرزی نداشت.
و امروز، از وقایع آن روز، تنها ۴ سال می گذرد.

شیوه ها و اعمال شکنجه نازی ها که ۴ سال قبل مایه خشم ما بودند، امروزه به سیاست سرکوبگرانه ما تبدیل شده اند. چه فرقی بین سر مومیایی شده زندانی بوخن والد و جمجمه رزمنده ویت کنگی وجود دارد؟ امروز، جمجمه سرباز ویت کنگ همچنان بر روی میز کار فرمانده نظامی ما قرار دارد. روزانه دهها تن در نهایت بی تفاوتی و انکار وجود جمجمه، وارد دفتر کار وی می شوند. و فرمانده نظامی ما همچنان با افتخار تعریف می کند که خود وی سر ویت کنگ را از تنش جدا کرده، به فریاد دلخراش وی گوش داده، سر وی را ساعت ها در آب جوش قرار داده و سپس با چاقوی نظامی اش، پوست سر وی را تراشیده است. و متأسفانه کسی به ابعاد این جنایت وحشتناک نمی اندیشد. شکنجه با دستگاه شوک الکتریکی، ساعت های متمادی و به طور روزمره. آیا اندیشیدن در این خصوص «احساسات ظریف» شمرده می شود؟
سخن بسیار است.

به نقل از ماهنامه Témoignage Chrétien مورخ ۲۹ ژوئیه ۱۹۴۹

۲ ۳ ۴ ۵ ۶
:آرشیو اخبار ومقالات اخیر

A.C.P- Postfach 12 02 06-60115 Frankfurt am Main-Germany

Web Site: http://www.iranian-fedaii.de

E-Mail: organisation@iranian-fedaii.de

بخشی از اخبار و مقالات قدیمی


حسین زهری
۱
حسین زهری